گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس هفتم: جنگ احد … و ارزیابی جنگ احد






هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- علت وقوع جنگ احد را بدانیم.
- با چگونگی وقایع جنگ احد آشنا شویم.
- نگاه قرآن را در باب جنگ احد بدانیم.
در این درس به جنگ احد، تاریخ و علت وقوع آن، موقعیت جغرافیایی رخداد آن، مشورت نظامی پیامبر با اصحاب، شایعه قتل
رسول خدا به وسیله عبدالله بن قمیئه لیثی، شهادت حمزه، نقش حیاتی امیرالمؤمنین در جنگ احد، مثله شدن شهدا به دست
مشرکان، بازگشت سپاه اسلام به مدینه، نگاه قرآن به جنگ احد و ارزیابی این جنگ خواهیم پرداخت.
جنگ احد
جنگ بدر ضربه شکنندهاي بر کفار مکه وارد ساخت و قریشیان با تحمل این شکست آشکار عظمت و ابّهت خود را از دست
دادند. سران

صفحه 217 از 274 درس هفتم: جنگ احد … و ارزیابی جنگ احد
ص: 206
199 گوید: همگی توافق کردند / شرك براي جبران آن و اعاده حیثیت از دست رفته خود در بدر در صدد انتقام برآمدند. واقدي 1
مالالتجارهاي را که ابوسفیان در جنگ بدر سالم به مکه رساند صرف هزینه انتقام از رسول خدا و مسلمانان کنند. برخی نیز گفتهاند
قرار شد سود آن را صرف جنگ کنند. گویند هر دینار مالالتجاره یک دینار سود داشت که درنتیجه پنجاه هزار دینار به هزینه
جنگ اختصاص داده شد. آنان نیروي خود را در مصاف با مسلمانان چندان کافی نمیدانستند. لذا از نفوذ خود استفاده کرده و از
دیگر قبایل و همپیمانان خود یاري طلبیدند. سپاه شرك متشکل از سه هزار مرد جنگی که پانزده تن از زنان سران سپاه نیز همراه
آنان بودند، هفتصد زره، دویست اسب و سه هزار شتر و تعداد زیادي سلاح، به فرماندهی ابوسفیان راهی مدینه شد.
اطلاع پیامبر از حرکت قریش
204 عباس بن عبدالمطلب عموي پیامبر قبل از حرکت قریش نامهاي به آن حضرت نوشت و لشکرکشی / به روایت واقدي 1
مشرکان را یادآور شد. آنگاه نامه را به یک نفر از طایفه بنیغفار داد و شرط کرد سهروزه نامه را برساند. مرد غفاري در محله قبا
نامه را به پیامبر تقدیم کرد. ابَی بن کعب نامه را براي ایشان خواند، حضرت دستور داد تا این مطلب را کتمان کند.
برخی از محققان در این امر تشکیک کرده و گفتهاند موقعیت عباس در بین مشرکان اجازه نمیداد تا برخلاف میل آنان کاري
انجام دهد. اما با توجه به اینکه عباس پس از جنگ بدر دیگر در هیچ یک از

صفحه 218 از 274 اطلاع پیامبر از حرکت قریش
ص: 207
لشکرکشیهاي قریش شرکت نکرد و به بهانه اینکه نمیتواند با برادرزادهاش بجنگد و در جنگ بدر هم دچار مشکل شده است،
از همراهی با قریش خودداري کرد، بعید به نظر نمیرسد که اطلاعاتی در اختیار پیامبر گذاشته باشد. گروهی از قبیله خزاعه نیز که
همواره با پیامبر دوست بودند به سرعت به مدینه آمدند و خبر حرکت قریش را به آن حضرت رساندند.
سپاه قریش پنجشنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت به دامنه کوه احد رسید و در منطقه وِطا فرود آمد. قریشیان شتران و اسبان خود
را براي چرا در کشتزارهاي مردم مدینه رها کردند. بین وِطا و جُرْف که به عِرْض معروف بود زمینهاي زراعی یثربیان قرار داشت
که با شتران آبکش آنها را آبیاري میکردند. کشاورزان مسلمان با شنیدن خبر ورود سپاه قریش ابزار و وسایل خود را جمع کرده
به مدینه بردند. گفتهاند در آن هنگام محصول مسلمانان آماده درو بوده که میتوان حدس زد اوایل فصل بهار بوده است.
موقعیت جغرافیایی جنگ احد
با توجه به اینکه مکه در جنوب مدینه و کوه احد در شمال آن قرار دارد، به طور معمول و طبیعی باید جنگ در ناحیه جنوب واقع
میشد. پس چرا سپاه شرك مدینه را دور زد و در دامنه کوه احد موضع گرفت و ارتباط خود را با مکه قطع کرد؟ هیچ یک از
مورخان و سیرهنگاران این سؤال را مطرح نکردهاند. مرحوم آیۀ الله سید مهدي روحانی با تمسک به شعر ابن زِبَعْري که به روایت
144 درباره جنگ / ابن اسحاق 3

صفحه 219 از 274 موقعیت جغرافیایی جنگ احد
ص: 208
احد میگوید:
حِینَ حَکَّتْ بِقُباءَ بَرْکَها و اسْتَحَرَّ الْقَتْلُ فِی عَبْدِ الَأشَل
هنگامی که شتر جنگ در منطقه قبا سینه بر زمین زد و کشتار شدیدي در طایفه بنی عبدالاشهل رخ داد، معتقد بود جنگ در محله
قبا شروع شد ولی دامنه آن به کوه احد در محله بنی عبدالاشهل کشیده شد.
من مدتها دچار این فکر بودم که مهاجمین مکه در » : محمد حمیدالله حیدرآبادي در کتاب رسول اکرم در میدان جنگ/ 78 گوید
صورتی که از طرف جنوب مکه میآمدند چرا از همان طرف جنوب به شهر حمله نبردند و از مدینه عبور کردند و به طرف شمال
آن آمدند؟ در صورتی که با این عمل راه بازگشت و تجدید قواي خودشان را قطع کردند. از علماي متعدد پرسش کردم و چون
هیچکس نتوانست مرا قانع کند، خواه ناخواه این نتیجه را گرفتم که احد فعلی نباید آن احد اصلی باشد. احد اصلی بایستی در
مجاورت قبا واقع شده باشد. وقتی این سرزمین را از نزدیک دیدم آن چیز را فهمیدم که زیر و رو کردن صفحات آن همه کتاب و
صحبت کردن با علماي متتبع و بینظیر نتوانسته بود به من بفهماند. حقیقت امر این است که مدینه در دشتی از مواد آتشفشان واقع
.« شده است که از هر طرف کوه آن را محصور کرده است و راه ارتباط آن از طریق درههاي تنگ صورت میگیرد
وي سپس چنین نتیجه گرفته که براي ورود سپاه چندین هزار نفري قریش راهی جز راه شمال وجود نداشت و فضا و میدان براي
یک طرف مدینه » : 206 میگوید / جنگ جز منطقه شمال یافت نمیشد. مؤید این نظریه سخن سمهودي است که در وفاء الوفاء 6
باز و سایر اطراف آن را

صفحه 220 از 274 موقعیت جغرافیایی جنگ احد
ص: 209
.« ساختمانها و نخلستانها پوشانده بود
رسول خدا با فرستادن انس و مونس پسران فَضاله از دشمن و با اعزام حباب بن مُنذر از تعداد و آمادگیشان اطلاع حاصل کرد.
208 گوید: مسلمانان شب جمعه ششم شوال براي جلوگیري از شبیخون احتمالی دشمن تا صبح در مدینه نگهبانی دادند. / واقدي 1
من در خواب دیدم مثل اینکه داخل زرهی مستحکم قرار دارم و تیغه شمشیرم » : پیامبر صبح براي مردم خطبه خواند و فرمود
پرسیدند چگونه تعبیر میفرمایید؟ .« ذوالفقار شکاف برداشته است و گاوي را سر میبریدند و من قوچی را از پی خود میکشیدم
اما زره مستحکم مدینه است پس داخل آن بمانید. شکاف قبضه شمشیرم نیز مصیبتی است که به خودم میرسد. گاو سر » : فرمود
بریده هم کشته شدن برخی از یاران من است. اما قوچی که از پی خود میکشیدم، کشتن کَبْشُ الکَ تِیبه (طلحۀ بن ابی طلحه
.« پرچمدار سپاه شرك) است که به خواست خدا او را خواهم کشت
مشورت نظامی با اصحاب
پیامبر درباره اینکه در داخل یا خارج مدینه بجنگند از اصحاب نظر خواست. تصمیم خود حضرت با توجه به خوابی که دیده بودند
این بود که داخل مدینه سنگر بگیرند و با دشمن بجنگند و دوست داشت تا جایی که ممکن است مسلمانان نیز با ایشان موافقت
کنند. نظر عبدالله بن ابی نیز ماندن داخل مدینه بود. بزرگان مهاجر و انصار نیز همین نظر را داشتند. اما جوانانی که در بدر حضور
نداشتند و عاشق شهادت بودند و

صفحه 221 از 274 مشورت نظامی با اصحاب
ص: 210
نیز برخی از دلیرمردان، برخورد با دشمن را در بیرون شهر و در میدان نبرد ترجیح میدادند و ماندن داخل شهر را نوعی ضعف و
210 برخی از بزرگان و خیرخواهان مانند حمزة بن عبدالمطلب، سعد بن عباده و / سرشکستگی تلقی میکردند. به روایت واقدي 1
نعمان بن مالک گفتند: اي رسول خدا میترسیم دشمن تصور کند که ما از ترس برخورد با آنان بیرون نرفتهایم و این سبب
گستاخی آنان گردد. شما در بدر با سیصد نفر بودید خداوند پیروزت کرد و حال آنکه تعداد ما امروز زیاد است. آنگاه حمزة بن
عبدالمطلب گفت: سوگند به آنکه قرآن را بر تو فرو فرستاد امروز هیچ خوراکی نخواهم خورد مگر آنکه در بیرون مدینه شمشیر
به دست با دشمن نبرد کنم. حمزه روز جمعه و شنبه روزه بود و در حال روزه با دشمن به نبرد پرداخت.
حرکت بهسوي احد
213 گوید: چون بیشتر مسلمانان خواهان خروج از مدینه بودند، رسول خدا به آنان اجازه خروج داد. ابتدا نماز جمعه را / واقدي 1
اقامه نمود و مسلمانان را موعظه و سفارش به تلاش و کوشش کرد و به آنان خبر داد تا وقتی که صبر و بردباري نمایند پیروزي از
آن ایشان است. آنگاه در حالی که لباس جنگ پوشیده بود از خانه بیرون آمد. مردم از اصرار خود بر خروج از مدینه پشیمان
همانا شما را به این کار فرا » : شدند و گفتند حق ما نیست که با شما مخالفت کنیم، هر چه میخواهید انجام دهید. پیامبر (ص) فرمود
خواندم ولی نپذیرفتید. براي پیامبري که لباس جنگ بپوشد، تا جنگ نکرده سزاوار نیست آن را از تن درآورد. بنگرید

صفحه 222 از 274 حرکت بهسوي احد
ص: 211
.« آنچه فرمان میدهم اطاعت نمایید به نام خدا حرکت کنید، اگر صبر کنید پیروزي از آن شماست
215 پیامبر سه پرچم بست؛ پرچم مهاجران را به امیرالمؤمنین، پرچم اوسیان را به اسید بن حُضیر و پرچم خزرج / به روایت واقدي 1
را به سعد بن عُباده داد. شیخ مفید/ 43 گوید: لواء را هم که گویا بزرگتر از رایت بوده است به دست مصعب بن عمیر سپرد. پس
از شهادت مصعب لواء را نیز به علی (ع) سپرد، در آن روز بود که رایت و لواء هر دو در دست بنیهاشم قرار گرفت. محب طبري
137 و دیگران نوشتهاند امیرالمؤمنین در تمام جنگها پرچمدار پیامبر بوده است. / در الریاض النضره 3
138 گوید: در جنگ احد دست علی (ع) آسیب دید و پرچم از دستش افتاد، پیامبر فرمود: / همچنین محب طبري در ذخائر العقبی 1
معمولًا در جنگها هر یک از قبایل که ستون .« پرچم را در دست چپ او بگذارید، زیرا او در دنیا و آخرت پرچمدار من است »
جداگانه نظامی تشکیل میدادند براي خود پرچمی جداگانه داشتند، اما گویا پرچم کل سپاه که تمامی واحدها را در برمیگرفته
متعلق به خود رسول خدا بوده و در تمامی جنگها علی (ع) به نوعی حامل آن بوده است.
صفآرایی و آغاز پیکار
رسول خدا عبداللهبن اممکتوم را به جانشینی خود در مدینه گذاشت و با سپاه اسلام به سوي احد حرکت کرد و نماز صبح را در
68 از محل شَوْط همراه سیصد نفر از یاران خود به / احد گزارد. عبدالله بن ابی رئیس منافقان از همینجا و یا به قول ابناسحاق 2
بهانه اینکه رسول خدا (ص)

صفحه 223 از 274 صفآرایی و آغاز پیکار
ص: 212
به سخن او اعتنایی ننمود و از پسربچهها اطاعت کرد، جدا شد. حضرت صفوف سپاهیان خود را آراست. کوه احد را پشت سر و
مدینه را پیش روي و کوه عَینَین را در سمت چپ خود قرار داد. پنجاه نفر تیرانداز به فرماندهی عبدالله بن جُبیر بر فراز کوه عَینَین
سواران دشمن را با تیراندازي از ما دفع کن تا از پشت سر به ما حمله نکنند، چه پیروز شویم و » : گمارد و با تأکید بسیار به او فرمود
.« چه شکست بخوریم تو در جاي خود استوار بمان
70 خالد بن ولید را بر جناح راست و عِکْرِمَۀ بن ابیجهل را بر / مشرکان قواي خود را صفآرایی نمودند، به روایت ابن اسحاق 3
جناح چپ و صفوان بن امیه را بر سواره نظام و عبدالله بن ابیربیعه را بر تیراندازان گماردند. پرچم را به طلحۀ بن ابیطلحه دادند و
او را در مقدمه سپاه فرستادند. زنان هم پشت سر مردان قرار گرفتند.
ابوعامر راهب که پیامبر او را ابوعامر فاسق نامید نخستین کسی بود که آتش جنگ را برافروخت. زنان قریش که قبل از درگیري در
پیشاپیش سپاه قرار داشتند با نواختن طبل و دَفْ و سرودن شعر در رثاي کشتههاي بدر سپاه قریش را به جنگ با مسلمانان تشویق و
تحریض میکردند.
.«؟ آیا با من مبارزه میکنی » : 225 گوید: طلحۀ بن ابیطلحه بانگ زد چه کسی با من مبارزه میکند؟ علی (ع) فرمود / واقدي 1
طلحه گفت: آري. آنگاه در میان دو لشکر به مبارزه پرداختند. امیرالمؤمنین پیشدستی کرد و ضربتی بر سر طلحه زد فرق وي را
شکافت و به ریش او رسید. پرچمدار قریش به خاك افتاد. پس از کشته شدن طلحه برادر او

صفحه 224 از 274 صفآرایی و آغاز پیکار
ص: 213
عثمان بن ابیطلحه پرچم قریش را به دست گرفت و گفت:
إِنَّ عَلی أَهْلِ اللِّواءِ حَقّا أَنْ یَخْضِبُوا الصَّعْدَةَ أَوْ تَنْدَقّا

صفحه 225 از 274 صفآرایی و آغاز پیکار
ص: 214
همانا بر پرچمداران است که نیزهها را خونآلود کنند یا آنها را بشکنند.
سپس عثمان با پرچم به میدان آمد. حمزه به او حمله کرد و با یک ضربت او را کشت. بعد از عثمان ابوسعد بن ابیطلحه به میدان
آمد. سعد بن ابیوقاص به مبارزه با او پرداخت و سرانجام او را کشت. پرچمداران قریش که از بنیعبدالدار بودند یکی پس از
دیگري به میدان آمده و کشته شدند. در پی کشته شدن آنان مشرکان چنان رو به هزیمت گذاشتند که به پشت سر خود نگاه
نمیکردند. زنان که در آغاز جنگ ولوله و شادي میکردند بانگ زاري و واویلا برداشتند. خالد بسیار تلاش کرد که از جناح چپ
لشکر اسلام بگذرد و از پشت سر به مسلمانان حمله کند ولی هر بار تیراندازان او را عقب میراندند تا آنکه تیراندازان سستی از
خود نشان داده و به طمع جمعآوري غنیمت از فرمان عبدالله بن جبیر سرپیچی کردند و جز عده کمی که کمتر از ده نفر بودند
کسی دیگر با فرمانده نماند.
حمله خالد بن ولید
هنگامی که مسلمانان با خیال آسوده مشغول جمعآوري غنایم بودند خالد و عِکْرِمَه فرصت را غنیمت شمردند و چون عده
تیراندازان را اندك دیدند از تنگه بینکوه احد و عَینَین به مسلمانان حمله کردند. عبدالله با یاران اندکش مردانه مقاومت کرد و
سرانجام همه آنان به شهادت رسیدند. آنگاه خالد و عِکْرِمَه همراه نیروهايشان از پشت سر به

صفحه 226 از 274 حمله خالد بن ولید
ص: 215
83 عَمْرَه دختر عَلْقَمَه از این موقعیت استفاده کرد و پرچم واژگونشده قریش را به دست / آنان حمله کردند. به نقل ابن اسحاق 3
گرفت و افراد فراري را به بازگشت و پایداري فرا خواند. فراریان قریش با دیدن پرچم برافراشته بار دیگر به سوي میدان آمدند.
سرانجام سپاه قریش دوباره سازمان یافت و مسلمانان را از پیش رو و پشت سر محاصره کرد. مسلمانان چنان غافلگیر شدند که نظم
230 مینویسد: نَسْطاس / و انسجام نظامی خود را از دست دادند و حتی برخی بدون توجه و شناخت، یاران خود را کشتند. واقدي 1
برده صفوان که براي نگهبانی از اموال و حفظ آن در لشکرگاه قریش بهسر میبرد میگوید من در لشکرگاه مانده بودم پس از
ساعتی که از جنگ گذشت یاران ما گریختند. اصحاب محمد وارد لشکرگاه ما شدند، ما میان بارها بودیم آنان ما را محاصره
کردند، من هم در بین کسانی بودم که اسیر شدند. ناگهان متوجه کوه شدیم که سواران ما از پشت آن روي آوردند و وارد معرکه
شدند و کسی نبود که آنان را برگرداند. آنان کشتار سختی کردند و مسلمانان از هر سو پا به گریز نهادند و آنچه از لشکر ما به
غارت برده بودند رها کردند و اسیران ما نیز آزاد شدند.
شایعه قتل رسول خدا
گویا وحشی در ابتداي از هم پاشیدن سپاه اسلام کمین کرد و از پشت سر نیزهاي به حضرت حمزه زد و او را به شهادت رساند.
77 عبدالله بن / کشته شدن این سردار بزرگ در بیسامانی سپاه اسلام و شکست آن تأثیر زیادي داشت. به روایت ابن اسحاق 3
قَمِیئَه لیثی که

صفحه 227 از 274 شایعه قتل رسول خدا
ص: 216
میخواست پیامبر را به قتل برساند مصعب بن عمیر را که وقتی زره میپوشید شبیه آن حضرت میشد کشت و فریاد زد: محمد را
کشتم! شایعه قتل رسول خدا برآشفتگی و بینظمی سپاه اسلام افزود، مسلمانان با شنیدن این خبر وحشتناك به کلی روحیه
جنگآوري و نظم و انضباط خود را از دست دادند. بسیاري از آنان از صحنه جنگ گریختند و تعدادي نیز سرگردان و حیران
430 گوید: مسلمانان سه گروه شدند؛ / ماندند. فقط چند نفري همراه پیامبر ثابتقدم ایستادند. دیاربکري در تاریخ الخمیس 1
گروهی به مدینه فرار کردند و داخل شهر شدند، زنها خاك بر روي آنان میپاشیدند و میگفتند از نزد پیامبر فرار کردید! گروه
زیادي نیز به سوي کوه احد گریختند و در آنجا حیران و سرگردان بودند و چند نفري نیز همراه پیامبر ماندند.
242 حتی یک وجب / در وهله اول نخستین کسی که پایدار و استوار در میدان جنگ ایستاد و خم به ابرو نیاورد و به قول واقدي 1
عقبنشینی نکرد خود پیامبر بود که قهرمانانه جنگید و به قدري تیراندازي کرد و دشمن را از خود دفع نمود تا آنکه زه کمانش
پاره شد. همین رشادت معجزهگونه بود که نگذاشت سپاه اسلام یکسره از هم گسیخته شود و مشرکان مدینه را فتح کنند. پس از
رسول خدا (ص) تنها کسی که مورخان شیعه و سنی اتفاق و اجماع دارند بر اینکه فرار نکرد و مردانه از حضرت دفاع کرد
امیرالمؤمنین بود. مصعب بن عمیر نیز بیشک پایداري کرد و در همان ابتداي کار شهید شد. درمورد ابودُجانه نیز تقریباً اتفاق نظر
بر پایداري و فرار نکردن اوست، برخی عاصم بن ثابت و سهل بن حُنیف را نیز از پایداران شمردهاند. بعدها دست سیاست تعداد
ثابتقدمان را

صفحه 228 از 274 شایعه قتل رسول خدا
ص: 217
تحریف کرد و عدهاي را بر آنان افزود. از اینروست که شمار آنان را هفت، سیزده، چهارده، هفده، سی و غیر اینها نیز گفتهاند.
یکی از شیرزنانی که شجاعانه از پیامبر اکرم (ص) دفاع کرد و تحسین آن حضرت را برانگیخت نُسَ یبَه دختر کعب معروف بهام
عُماره بود. او که براي آب رساندن به مجروحان در احد، همراه همسر و دو فرزندش شرکت کرده بود، وقتی جان رسول خدا (ص)
269 لباس خود را به کمر بست و شمشیر به دست گرفت و به دفاع از آن حضرت / را در معرض خطر دید به روایت واقدي 1
.« امروز مقام نُسیبه دختر کعب بیشتر از مقام فلانی و فلانی است » : پرداخت. رسول خدا چون جانفشانی وي را دید فرمود
واقعاً مردم از نزد رسول خدا (ص) فرار » : شیخ مفید در ارشاد/ 44 از زید بن وَهْب نقل میکند که او از عبدالله بن مسعود پرسید
کردند تا آنجا که جز علی بن ابیطالب (ع) و ابودجانه و سهل بن حُنیف کسی نماند؟ ابنمسعود گفت: سپس طلحۀ بن عبیدالله هم
به آنان پیوست. گفتم ابوبکر و عمر کجا بودند؟ گفت: آنان نیز از کسانی بودند که از جنگ کنارهگیري کردند. گفتم عثمان کجا
بود؟ گفت: او پس از سه روز آمد! رسول خدا به او فرمود: عثمان خیلی دور رفتی! از ابنمسعود پرسیدم تو کجا بودي؟ گفت من
هم جزء کسانی بودم که از جنگ کنارهگیري کردم. گفتم پس چه کسی این مطلب را براي تو نقل کرد؟ گفت عاصم و سهل بن
حُنیف. گفتم استواري علی در اینجا خیلی شگفت است. گفت اگر تو از آن درشگفتی بیشک فرشتگان نیز از آن درشگفت
.« لا فَتی إِلّا عَلِیّ و لا سَیْفَ إِلّا ذُوالْفَقار » : بودند، آیا نمیدانی که جبرئیل در آن روز در حالی که به آسمان میرفت میگفت

صفحه 229 از 274 شایعه قتل رسول خدا
ص: 218
295 عمر همواره میگفت: خبر کشته شدن پیامبر که پخش شد من مانند بز کوهی از کوه بالا میرفتم! فخر / به روایت واقدي 1
61 گوید: سه روز پس از جنگ احد در حالی که پیامبر و علی مشغول شستشوي شمشیر و سلاح خود / رازي در تفسیر کبیر 9
وقتی عمر و «! بدانکه امروز عثمان روزگار را مفتضح کرد » : بودند، همسر عثمان نزد پیامبر آمد و سراغ وي را گرفت، علی گفت
.«! شما از صحنه جنگ خیلی دور شدید » : دو دوستش نزد رسول خدا (ص) آمدند به آنانفرمود
237 گوید: رسول خدا مردم را صدا میزد ولی احدي به پشت سر خود نگاه نمیکرد، همه در حال فرار بودند. به روایت / واقدي 1
88 اولین کسی که آن حضرت را شناخت کعب بن مالک بود، او پیامبر را از چشمهایش شناخت که از زیر کلاهخود / ابن اسحاق 3
میدرخشید. بلند فریاد برآورد: اي مسلمانان این پیامبر است! آنگاه گروهی از اصحاب بازگشتند. از اینکه در این جنگ از
مهاجران فقط چهار نفر شهید شدند معلوم میشود که گویا انصار از بسیاري از مهاجران بهتر پایداري کردند به طوري که بار
سنگین نبرد بیشتر بر دوش آنان بوده است و مهاجران در ترك میدان جنگ پیشگام بودهاند!
پیمان بر کشتن پیامبر
243 چهار / در آن گیر و دار که اوضاع سپاه اسلام به وخامت گرایید و نظم و انسجام خود را به کلی از دست داد، به گفته واقدي 1
نفر از اشرار خطرناك و شیاطین قریش، عبدالله بن شهاب زُهْري، عبدالله بن قَمِیئه لیثی، عتبۀ بن ابیوقّاص و ابَی بن خَلَف که پیمان
بسته بودند به هر نحوي

صفحه 230 از 274 پیمان بر کشتن پیامبر
ص: 219
شده رسول خدا را به قتل برسانند، با تمام توان حمله خود را آغاز کردند و ضربات سنگینی بر حضرت وارد نمودند. در همینجا
بود که دندان پیامبر شکسته و صورت و لبهایش سخت مجروح و خونآلود گشت. امیرالمؤمنین و چند نفر دیگر حضرت را از
تیررس دشمن دور ساخته و به کنار کوه بردند. هنگام عبور پاهایش در یکی از چالههاي سرپوشیده که به دستور ابوعامر فاسق در
سر راه ایشان کنده بودند فرو رفت و زانوهایش مجروح شد. جراحات رسول خدا (ص) بسیار زیاد و طاقتفرسا بود بهطوري که
نماز ظهر را نشسته خواند. سلامت و حال عمومی حضرت بسیار نگرانکننده و رقتبار بود. به روایت اعلام الوري/ 83 و سبل
39 برخی اصحاب وقتی پیامبر را در این حال دیدند سخت متأثر شدند و از ایشان خواستند کفار را نفرین کند. به حضرت / الهدي 7
گفتند:
.«؟ أَفَلا تَدْعُو عَلَیْهِم »
آیا آنان را نفرین نمیکنی؟
این ابر آسمان رحمت با یک دنیا بزرگواري و مهربانی و عطوفت در پاسخ فرمود:
.« اللّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُم لا یَعْلَمُونَ »
بار خدایا قوم مرا هدایت کن، زیرا آنان نمیفهمند.
رشادت امیرالمؤمنین
نقش امیرالمؤمنین (ع) در جنگ احد سرنوشتساز و حیاتی بود. سپاه شرك تصمیم گرفته بود تا رسول خدا (ص) را به قتل نرساند
به مکه بازنگردد.

صفحه 231 از 274 رشادت امیرالمؤمنین
ص: 220
116 میگوید: امیرالمؤمنین در روز احد نود زخم برداشت تا آنجا که شمشیرش شکست و از پیامبر / علی بن ابراهیم قمی 1
250 گوید: هنگامی که عموم اصحاب پیامبر روز / درخواست شمشیر کرد. حضرت ذوالفقار خود را به وي داد. ابن ابیالحدید 14
احد از نزد آن حضرت فرار کردند، دستههاي لشکر مشرکان که متشکل از پهلوانان بزرگ بود پی در پی بر شخص رسول خدا
حملهور شدند و کار بسیار دشوار و بحرانی شد، یک دسته متشکل از پنجاه پهلوان قصد جان پیامبر را نمود. حضرت به امیرالمؤمنین
او پیاده بر آن سواران حمله برد و بیپروا شمشیر زد تا شماري از آنان را کشت و بقیه .« اي علی این گروه را از من دور کن » : فرمود
را هم متفرق ساخت.
هر آینه مرا در آن روز میدیدي، من به تنهایی با گروهی خشن برخورد کردم که عِکْرِمَۀ بن » : 256 گوید: علی (ع) فرمود / واقدي 1
ابیجهل هم در میان آنان بود. با شمشیر به میان آنان رفتم. من شمشیر میزدم و آنان مرا احاطه کرده بودند تا آنکه توانستم از میان
طبرسی در .« ایشان بیرون بروم، سپس دوباره حمله کردم تا آنکه به همانجا که آمده بودم بازگشتم و لکن مرگم به تأخیر افتاد
199 گوید: امیرالمؤمنین در احتجاجی که با اصحاب شورا داشت تصریح کرد که در جنگ احد همه مردم به جز آن / احتجاج 1
حضرت از نزد رسول خدا (ص) رفتند. به روایت شیخ صدوق در خصال/ 560 علی (ع) در احتجاجی که با ابوبکر داشت چنین
آیا در میان شما جز من کسی هست که در میدان مبارزه نه تن از بنیعبدالدار را کشته باشد که هرکدام یکی پس از » : فرمود
دیگري پرچم را به دست میگرفتند تا آنکه صَوْاب جُشَمی غلام آنان به میدان

صفحه 232 از 274 رشادت امیرالمؤمنین
ص: 221
آمد، او میگفت به خدا سوگند در عوض سرورانم جز محمد کس دیگر را نخواهم کشت. گونههایش برآمده و چشمهایش سرخ
شده بود، شما از او ترسیدید و کناره گرفتید. هنگامی که نزدیک آمد مانند گنبد پابرجایی بود، دو ضربت بین من و او رد و بدل
.« شد و من او را دو نیم کردم
54 از بیست و هشت نفر کشتههاي جنگ احد دوازده نفر آنان را امیرالمؤمنین (ع) کشت. این نسبت به / به نقل ابن ابی الحدید 15
کل کشتهها همانند جنگ بدر است که نزدیک نصف آنان را علیبن ابیطالب کشت. آري، در جنگ احد تمام اهتمام
امیرالمؤمنین بر حفظ جان پیامبر و راندن دشمنان از اطراف ایشان بود، برخلاف جنگ بدر که چندان خطري رسول خدا (ص) را
تهدید نمیکرد و هدف اصلی وارد کردن ضربات سهمگین بر سپاه دشمن بود.
علی (ع) در جنگ احد شصت زخم برداشت. پیامبر ام سُلیم » : 512 از امام باقر (ع) نقل میکند که فرمود / طبرسی در مجمع البیان 2
و ام عطیه را دستور داد تا او را مداوا کنند. آنان گفتند ما هر جاي او را درمان میکنیم جاي دیگر سر باز میکند و لذا ما بر جان
وي بیمناکیم! رسول خدا (ص) به اتفاق مسلمانان به عیادت علی (ع) رفت در حالی که او غرق در جراحت روي زمین افتاده بود.
حضرت دست به زخمهاي وي میکشید و آنها بهبود مییافت و میفرمود: همانا مردي که این چنین در راه خدا بلا ببیند بیشک
سپس به نقل ابن .« تلاش خود را کرده و معذور است. علی (ع) گفت: سپاس خدا را که من فرار نکردم و پشت به جنگ ننمودم
.« اما افسوس که از فیض شهادت محروم شدم! پیامبر فرمود: آن را نیز ان شاءالله در پیش داري » : طاووس در سَعْدُ السُّعُود/ 12 افزود

صفحه 233 از 274 رشادت امیرالمؤمنین
ص: 222
داماد شهید
حَنْظَلَه پسر ابوعامر فاسق با جمیله دختر عبدالله بن ابَی سرکرده منافقان ازدواج کرد. به روایت واقدي/ 273 عروسی او مصادف شد با
شبی که فرداي آن جنگ احد بود. حنظله یک شب براي انجام عروسی از رسول خدا (ص) اجازه گرفت. آنگاه صبح شنبه در حال
جنابت به جبهه جنگ رفت. مشرکان که پراکنده شدند حنظله به ابوسفیان حمله برد و اسبش را پی کرد و او را نقش بر زمین
ساخت. سپس خواست سرش را جدا سازد که او فریاد کشید: اي گروه قریش من ابوسفیان بن حرب هستم! عدهاي صداي وي را
میشنیدند ولی چون در حال فرار بودند اعتنایی نمیکردند تا آنکه اسْوَدبن شَعُوب او را شناخت و با نیزه به حنظله حمله برد و او را
شهید کرد و ابوسفیان را نجات داد. پیامبر فرمود:
.« إِنِّی رَأَیْتُ الْمَلائِکَۀَ تُغَسِّلُ حَنْظَلَۀَ بْنَ أَبِی عامِرٍ بَیْنَ السَّماءِ وَ الَأرْضِ بِماءِ الْمُزْنِ فِی صِحافِ الْفِضَّۀِ »
من فرشتگان را دیدم که حنظلۀ بن ابی عامر را میان زمین و آسمان با آب باران در ظرف سیمین غسل میدادند.
معروف شد. « غَسِیلُ الْمَلائِکَه » از این رو بود که حنظله به
مثله کردن شهیدان
96 و واقدي / پس از پایان درگیري و فرو نشستن آتش جنگ، هند همسر ابوسفیان فرصت را مغتنم شمرد و به روایت ابن اسحاق 3
274 همراه دیگر زنان مشرك در بین کشتگان رفتند و یکایک آنان را مُثله کردند! گوش و بینی شهدا را بریدند و از آنها /1
گردنبند، دستبند،

صفحه 234 از 274 داماد شهید
ص: 223
گوشواره و خلخال ساختند و خود را با آنها زینت کردند. جز حنظله که پدرش ابوعامر در سپاه مشرکان بود و از آنان خواست که
او را مُثله نکنند تمامی شهدا مُثله شدند. برخی جسدها را تکهتکه کردند، مانند بدن عبدالله بن عمرو پدر جابر و عمرو بن جَمُوح
بهطوري که شناخت آنان ممکن نبود. از همه رقتبارتر پیکر مطهّر حضرت حمزه سید الشهدا بود. وحشی به دستور هند شکم حمزه
را پاره کرد و جگرش را درآورد تا هند آن را بخورد! این اعمال وحشتناك گرچه براي انسان سلیمالنفس چندشآور و
98 هند در / دهشتزاست ولی خونخواران مکه براي تشفّی دل خود چنین جنایت هولناکی را مرتکب شدند. به روایت ابن اسحاق 3
اشعار خود گفت:
شَفَیْتُ مِنْ حَمْزَةَ نَفْسِی بِأُحُد حَتَّی بَقَرْتُ بَطْنَهُ عَنِ الْکَبِد

صفحه 235 از 274 داماد شهید
ص: 224
دلم را در احد از دست حمزه خنک کردم، به طوري که شکمش را پاره کردم و جگرش را درآوردم!
مشهور بود، پس از شهادت به لحاظ مقام و « أَسَ دُ رَسُولِه » و « أَسَ دُالله » حمزه (ع) این شیر مرد دلاور و سردار بزرگ پیامبر که به
نیز نائل گشت. « سیدالشهداء » منزلت بزرگی که داشت و در بین شهیدان از همه برتر بود به لقب
شیطنت ابوسفیان
ابوسفیان فرمانده کل سپاه شرك پس از آرامش جنگ موقعیت را براي شیطنت و ایجاد تزلزل در عقاید سپاه اسلام مناسب دید.
526 گوید: به سپاهیانش فرمان داد این شعار را سر دهند: / طبري 2

صفحه 236 از 274 شیطنت ابوسفیان
ص: 225
.«! اُعْلُ هُبَل! اعْلُ هُبَل »
سرفراز باش هبل! سرفراز باش هبل!
پیامبر (ص) با اینکه در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد با این حال از این امر خطیر غافل نماند، مسلمانان به فرمان آن حضرت در
پاسخ ابوسفیان گفتند:
.«! الُله أَعْلی وَ أَجَلّ! الُله أَعْلی وَ أَجَلّ »
خدا والاتر و برتر است! خدا والاتر و برتر است!
ابوسفیان شعار را تغییر داد و با یارانش فریاد زدند:
.« أَلا لَنَا الْعُزَّي و لا عُزَّي لَکُم! أَلا لَنَا الْعُزَّي و لا عُزَّي لَکُم »
ما بت عزّي داریم و شما بت عزّي ندارید! ما بت عزّي داریم و شما بت عزّي ندارید!
مسلمانان به دستور پیامبر بانگ برآوردند:
.«! الُله مَوْلانا وَ لا مَوْلی لَکُمْ، الُله مَوْلانا وَ لا مَوْلی لَکُمْ »
خدا سرپرست ماست، ولی شما سرپرست ندارید! خدا سرپرست ماست، ولی شما سرپرست ندارید!
ابوسفیان فریاد زد: کشتههاي احد شما در مقابل کشتههاي بدر ما. مسلمانان به امر پیامبر در پاسخ او گفتند: هرگز! هرگز! کشتههاي
ما در بهشت و کشتگان شما در جهنماند. فرمانده سپاه کفر که خود را در جنگ اعتقادي و تبلیغی شکستخورده دید با گفتن
وعده ما و شما سال آینده در سرزمین بدر و شنیدن جواب مثبت از سوي پیامبر میدان جنگ را ترك کرد. این نخستین گام
عقبنشینی از سوي فرمانده سپاه شرك به

صفحه 237 از 274 شیطنت ابوسفیان
ص: 226
شمار میآمد و اولین اعتراف ضمنی بود به اینکه بهطور کامل به اهداف خود دست نیافته است.
نگرانی مدینه و دفن شهدا
فرار برخی از مسلمانان به مدینه و شایعه قتل رسول خدا (ص) موجب نگرانی زنان در مدینه گردید، نزدیکی میدان جنگ به شهر
باعث شد که چند تن از زنان براي اطلاع از سلامت حضرت و رساندن آب و غذا و مداواي مجروحان راهی احد شوند. حضرت
زهرا (س) دختر پیامبر نیز به احد آمد. خبر سلامت پیغمبر اکرم زنان را از نگرانی خارج ساخت. این زنان قهرمان با شنیدن خبر
265 گوید: در بین راه هند دختر عمرو بن حَرام عمه جابر را / سلامت پیامبر کشتهها و مصائب خویش را فراموش کردند. واقدي 1
دیدند که جنازه شوهر، پسر و برادرش را بر شتري بار کرده و عازم مدینه است. عایشه به او گفت پشت سرت چه خبر است؟ هند
گفت: خیر است. رسول خدا تندرست و هر مصیبتی پس از آن ناچیز است، خداوند گروهی از مؤمنان را به شهادت برگرفت و
کافران را بدون دسترسی به پیروزي دست خالی بازگرداند.
پس از آنکه سپاه شرك راهی مکه شد مسلمانان اجساد مطهّر شهدا را از میدان جنگ جمعآوري کردند. در تعداد شهداي احد
300 / 133 تعداد شهدا را هفتاد نفر گفته است. واقدي 1 / اختلاف است، از شصت و پنج تا هشتاد و یک نفر نوشتهاند. ابن هشام 3
289 رسول / گوید: از مسلمانان هفتاد و چهار نفر شهید شدند، چهار نفر از مهاجران و سایر آنان از انصار بودند. به روایت واقدي 1
عمویم » : خدا (ص) فرمود

صفحه 238 از 274 نگرانی مدینه و دفن شهدا
ص: 227
حارث بن صِمَّه رفت از حمزه خبري بیاورد ولی دیر کرد، آنگاه علی (ع) رفت حمزه را کشته یافت و پیامبر را خبر .«؟ حمزه چه شد
کرد. رسول خدا بر بالین حمزه آمد. هنگامی که عموي خود را در آن وضعیت دید سخت متأثر شد و اشکش جاري گشت. سپس
خطاب به حمزه فرمود:
.«! لَنْ أُصابَ بِمِثْلِکَ أَبَداً »
هرگز به مصیبتی مانند مصیبت تو دچار نشدم.
و نیز فرمود:
.«! ما وَقَفْتُ مَوْقِفاً قَطُّ أَغْیَظُ إِلیَّ مِنْ هذَا الْمَوْقِفِ »
و هیچ گاه در چنین جایگاه که این قدر مرا خشمگین کند قرار نگرفتهام.
ابوقَتاده چون اندوه شدید پیامبر را در مورد قتل حمزه و مُثله کردن او دید خواست به قریش ناسزا بگوید اما حضرت او را منع کرد.
حضرت بر .«! نزد خدا از تو حسابرسی خواهم کرد » : ابوقَتاده چندین بار خواست این کار را انجام دهد، پیامبر در مرتبه چهارم فرمود
جنازه شهیدان نماز خواند. آنگاه چند تن از شهدا را به مدینه آوردند و در بقیع و مکانهاي دیگر دفن کردند. رسول خدا از این
331 فرمود: / کار جلوگیري کرد و به روایت سبل الهدي 4
.« رُدُّوهُمْ وَادْفِنُوهُمْ حَیْثُ صُرِعُوا »
باز گردانیدشان و در همانجا که کشته شدند دفنشان کنید.
اما فقط شَمّاس را به احد بازگرداندند، چون دیگران دفن شده بودند. بقیه شهدا نیز در احد دفن شدند.

صفحه 239 از 274 نگرانی مدینه و دفن شهدا
ص: 228
بازگشت به مدینه
پیامبر چون از دفن شهدا فارغ گشت اسب خود را سوار شد و مسلمانان نیز همراه او سرزمین احد را ترك کردند و راهی مدینه
248 گوید: پیامبر وارد مدینه شد و به خانه خود رفت. غروب آفتاب بلال اذان گفت و ایشان با تکیه بر سعد بن / شدند. واقدي 1
معاذ و سعد بن عباده به مسجد آمد و نماز مغرب را گزارد. بعد از نماز مغرب نیز با تکیه بر آن دو به خانه بازگشت. در این حال
مردم داخل مسجد آتش روشن کرده و مجروحان را درمان میکردند. آنگاه بلال اذان عشا را گفت و حضرت نماز را اقامه کرد.
چون بیم آن میرفت که مشرکان بازگردند و شبانه به مدینه حمله کنند و در این بین جان رسول خدا (ص) از همه بیشتر در معرض
خطر بود. از اینرو بزرگان اوس و خزرج اطراف مسجد و خانه پیامبر را تا صبح محافظت میکردند.
عقبنشینی مشرکان
با اینکه در جنگ احد برتري نظامی با سپاه شرك بود و آنان ضربه شکنندهاي بر پیکر سپاه اسلام وارد ساختند، با این حال بدون
آنکه به هدف خود که نابودي پیامبر و مسلمانان بود برسند مدینه را به سوي مکه ترك کردند. اینکه چرا مشرکان مکه به
اصطلاح خود کار رسول خدا (ص) را یکسره نکردند با آنکه آمده بودند حضرت را بکشند و به گمان خود از دست او خلاص
شوند، چند وجه به نظر میرسد. در درجه اول باید گفت مشیت الهی بر بقاي وجود شریف پیامبر تعلق گرفته بود تا دین مقدس
اسلام تثبیت گردد. در مرحله بعد شجاعت اعجازگونه و

صفحه 240 از 274 بازگشت به مدینه
ص: 229
جانبازي شگفتانگیز امیرالمؤمنین (ع) بود که مانع از رسیدن مشرکان به هدفشان شد. آنان هر چه در توان داشتند به کار گرفتند تا
پیامبر را به قتل برسانند لیکن هر بار با دفاع سنگین و کوبنده فرزند قهرمان ابوطالب روبرو شدند.
299 گوید: از عمروعاص سؤال شد چگونه مشرکان در جنگ احد مسلمانان را رها کرده و رفتند؟ گفت: هنگامی که ما / واقدي 1
به آنان حمله کردیم و گروهی از ایشان را کشتیم آنها از هر سو پراکنده شدند، بعد گروهی از آنان به مدینه بازگشته است. قریش
با یکدیگر به مشورت پرداختند و گفتند پیروزي با ماست پس بهتر است به مکه بازگردیم، چرا که خبر رسیده که ابن ابَی با یک
سوم مردم بازگشتند و گروهی از اوس و خزرج هم در جنگ شرکت نکردهاند. لذا ما از حمله آنان در امان نیستیم در حالیکه
تعدادي مجروح نیز در بین ما هستند و اسبان ما نیز تیر خورده و لنگ شدهاند. پس بدین لحاظ بهسوي مکه بازگشتند.
539 میگوید: ابوسفیان و مشرکان هنگام بازگشت پشیمان شدند و گفتند بازگردیم و مسلمانان را نابود / طبرسی در مجمع البیان 2
کنیم ولی خداوند وحشت در دل ایشان انداخت به طوري که از تصمیم خود منصرف شدند.
جنگ احد از نگاه قرآن
319 مینویسد: امبکر دختر مِسْوَر بن مَخْرَمه گوید پدرم به عبدالرحمن بن عوف گفت از جنگ احد براي ما بگو. گفت / واقدي 1
اي برادرزاده از آیه صد و بیستم سوره آلعمران بخوان گویا با ما همراه

صفحه 241 از 274 جنگ احد از نگاه قرآن
ص: 230
112 گوید: شصت آیه از سوره آلعمران درباره جنگ احد نازل شده است. تعداد زیادي از آیات به صراحت / بودي. ابناسحاق 3
درباره وقایع و حوادث احد است و پارهاي نیز اشاره کلی به آن دارد.
گویا براي مسلمانان این سؤال مطرح بوده که چرا خداوند آنان را در احد همانند بدر یاري نکرد؟ خداوند در پاسخ شروط امداد
الهی را بیان میکند و میفرماید که اگر بردبار و پرهیزگار باشید خداوند شما را یاري میکند.
همانا محمد پیامبر است که پیش از او نیز پیامبران دیگر آمدهاند، آیا اگر او بمیرد یا » : درباره شایعه قتل رسول خدا (ص) میفرماید
به یاد بیاورید هنگامی را که » : آنگاه به فرار مسلمانان اشاره میکند و میگوید «!؟ کشته شود شما به آیین پیشین خود باز میگردید
بعد میفرماید پس از آنکه .« در حال فرار از کوه بالا میرفتید و به احدي توجه نمیکردید و پیامبر شما را از پشت سر فرا میخواند
غم شما را فرا گرفت خداوند آرامش و امنیت بر شما فرو فرستاد. بعد راجع به فرار از جنگ که گناه کبیره است به حضرت دستور
مپندار آنان که در » : سپس به پیامبر میگوید .« آنان را ببخش و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن » : میدهد
.« راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده میشوند
ارزیابی جنگ احد
بیشک جنگ احد ضربه سختی بر پیکره اسلام و مسلمانان وارد ساخت بهطوري که اکثر خانههاي مدینه داغدار شدند و کمتر
خانهاي یافت میشد که شهید یا مجروح نداده باشد. بیش از هفتاد تن کشته از

صفحه 242 از 274 ارزیابی جنگ احد
ص: 231
سپاه هفتصد نفري اسلام یعنی بیش از یک دهم آن شهید و باقی نیز مجروح و زخمی شدند، حتی خودِ پیامبر سخت مجروح شده
317 گفتند محمد فقط خواستار پادشاهی است، هرگز هیچ / بود. منافقان و یهودیان نیز زبان به طعن گشوده و به روایت واقدي 1
پیغمبري چنین مصیبتی ندیده است. شکست مسلمانان از یک سو و سرزنش یهودیان و منافقان از دیگر سوي موجب دلشکستگی و
افسردگی آنان شد. خداوند با فرستادن آیاتی افکار و عقاید آنان را بازسازي و روحیهشان را تقویت کرد و به آنان فرمود: اگر شما
در جنگ احد کشته و مجروح دادید آنان نیز در جنگ بدر کشته و مجروح و حتی اسیر دادند و ضمن دلداري و روحیه دادن از
ایشان دلجویی کرد.
در ارزیابی جنگ احد در یک کلام میتوان گفت مکه طبق قوانین نظامی آن روز حجاز و سنتهاي قبیلهاي چندان برتري بر مدینه
پیدا نکرد. مشرکان هفتاد نفر از مسلمانان را شهید کردند، مسلمانان نیز در جنگ بدر هفتاد نفر از آنان را کشته بودند، مسلمانان در
جنگ بدر چهارده کشته دادند ولی قریش در جنگ احد بیست و هشت کشته داد. یعنی دو برابر مسلمانان کشته دادند. وانگهی
مسلمانان در جنگ بدر هفتاد اسیر گرفتند ولی مشرکان در احد یک اسیر هم نگرفتند. پس باز هم برتري نظامی با مسلمانان بود.
لذاست که ابوسفیان در احتجاجی که پس از پایان جنگ بارسول خدا داشت بهطور ضمنی به عقیم ماندن اهداف خود اعتراف کرد
و براي دستیابی به آن وعده حضور در بدر را داد. به لحاظ همین امور بین محققان اختلاف است که آیا مسلمانان در جنگ احد
شکست خوردند یا نه؟ زیرا از این نظر که سپاه آنان از هم

صفحه 243 از 274 ارزیابی جنگ احد
ص: 232
پاشید و پا به فرار گذاشتند شکست محسوب میشود. اما از این نظر که مکه چندان مزیتی بر مدینه پیدا نکرد و پیامبر و مسلمانان به
حیات خود و حکومت نوپايشان ادامه دادند نمیتوان گفت متحمل شکست شدند.
خلاصه درس
جنگ احد: سران شرك براي جبران و اعاده حیثیت از دست رفته خود در جنگ بدر در صدد انتقام از مسلمانان برآمدند.
سپاه قریش پنجشنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت به دامنه کوه احد رسید و در منطقه وِطا فرود آمد. رسول خدا عبداللهبن
اممکتوم را به جانشینی خود در مدینه گذاشت و با سپاه اسلام به سوي احد حرکت کرد و نماز صبح را در احد گزارد. حضرت
صفوف سپاهیان خود را آراست. کوه احد را پشت سر و مدینه را پیش روي و کوه عَینَین را در سمت چپ خود قرار داد. پنجاه نفر
سواران دشمن را با تیراندازي از ما دفع » : تیرانداز به فرماندهی عبدالله بن جُبیر بر فراز کوه عَینَین گمارد و با تأکید بسیار به او فرمود
مشرکان نیز قواي خود را .« کن تا از پشت سر به ما حمله نکنند، چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم تو در جاي خود استوار بمان
صفآرایی نمودند.
هنگامی که مسلمانان با خیال آسوده مشغول جمعآوري غنایم بودند خالد و عِکْرِمَه به مسلمانان حمله کردند. سپاه قریش دوباره
سازمان یافت و مسلمانان را از پیش رو و پشت سر محاصره کرد. گویا وحشی در ابتداي از هم پاشیدن سپاه اسلام کمین کرد و از
پشت سر نیزهاي به حضرت حمزه زد و او را به شهادت رساند. کشته شدن این سردار بزرگ

صفحه 244 از 274 خلاصه درس
ص: 233
در بیسامانی سپاه اسلام و شکست آن تأثیر زیادي داشت.
در گیر و دار درگیريهاي پیشآمده، جان پیامبر (ص) در خطر افتاد و در همینجا بود که دندان پیامبر شکسته و صورت و
لبهایش سخت مجروح و خونآلود گشت. امیرالمؤمنین و چند نفر دیگر حضرت را از تیررس دشمن دور ساخته و به کنار کوه
بردند.
نقش امیرالمؤمنین (ع) در جنگ احد در محافظت از جان رسول خدا (ص) سرنوشتساز و حیاتی بود.
همچنین دلاوري و از جانگذشتگی نسیبه دختر کعب معروف به ام عُماره در دفاع از حضرت رسول در این نبرد ستودنی بود و این
در حالی بود که بسیاري از اسم و رسمدارها از صحنه درگیري فرار کردند.
از جمله وقایع زشت و دور از شأن انسان در این جنگ مثله کردن جنازه شهدا و از جمله حمزه سیدالشهداء به دست زنان قریش و
از جمله هند جگرخوار بود.
با اینکه در جنگ احد برتري نظامی با سپاه شرك بود و آنان ضربه شکنندهاي بر پیکر سپاه اسلام وارد ساختند، با این حال بدون
آنکه به هدف خود که نابودي پیامبر و مسلمانان بود برسند مدینه را به سوي مکه ترك کردند.
خود آزمایی
1. علت بروز جنگ احد را بیان کنید.
2. از نظر جغرافیایی میدان نبرد و منطقه درگیري جنگ احد را تشریح کنید.

صفحه 245 از 274 خود آزمایی
ص: 234
3. نقش امیرالمؤمنین را در جنگ احد توضیح دهید.
لقب چه کسی بود؟ « سیدالشهدا » .4
5. در چه جنگی مشرکان شهیدان را مثله کردند؟
6. کدام سوره از قرآن به جنگ احد پرداخته است؟
7. توضیح دهید در ارزیابی جنگ احد، چه نتیجهاي حاصل میشود؟

صفحه 246 از 274 خود آزمایی
ص: 235
درس هشتم: غزوه